★Ⓚⓗⓐⓗⓔⓢⓗⓐⓝ ⓑⓐⓢⓗ★

دلنوشتهام


دوستت دارم

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. 

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم. 
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره. 
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم. 
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. 
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. 
مرد جوان: منو محکم بگیر. 
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری. 
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه. 

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.

چه زیـبــــا :'(
ممنون:)
لایک
مرسی
عااااااااااااااااالی
مرسی عشقم
عااااااااااااااااالی
:*
جمعه ۲۴ مهر ۹۴ , ۱۹:۰۰ دانشنامه دفاعی
خب با دنده کم کردن سرعت را کم میکرد!

البته این را هم بگویم،
کلن ما مردها عشقمان اینطوری‌ خرکی است
خخخخخخخخخخخخ خنگ بوده طرف 
بله درسته
کاش من جای اون مرد موتورسوار بودم...
اعععع خدا تکته
سلام خیلی با احساس ...
 از این لیلی ومجنون ها  شیرین و فرهاد ها ..زیاد داریم..
 اما همه گمنامند....
اهوم درسته
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خستم از این همه کشیدن نصفه شب از خواب پریدن

تو بی خیالی ولی من عاشقتم هنوز شدیدا

بارون تهران هدفون و آهنگ چرا تو بی من نمیشی دلتنگ
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan