پنجشنبه ۱۶ مهر ۹۴
یه دختر خوشکلو تو خیابون دیدم داشت دعوا میکرد
رفتم کمکش بعد کلی زد و خورد
گفتم زن رویاهام همینه
عزیزم اسمت چیه
برگشت گفت جمال
به جونه خودم پسر بود
بابا یه علامتی چیزی نصب کنین ما الکی دل نبندیم !
دلنوشتهام
یه دختر خوشکلو تو خیابون دیدم داشت دعوا میکرد
رفتم کمکش بعد کلی زد و خورد
گفتم زن رویاهام همینه
عزیزم اسمت چیه
برگشت گفت جمال
به جونه خودم پسر بود
بابا یه علامتی چیزی نصب کنین ما الکی دل نبندیم !